این فیلم را هم باید دید و هم شنید، صابر ابر برترین انتخاب برای نقش اول، بزرگترین چالش یک فیلم ساز

به گزارش وبلاگ همصحبت، بعد از رفتن به کارگردانی رضا نجاتی سال گذشته در جشنواره فیلم فجر به نمایش عایدی؛ اولین فیلم نجاتی این روزها روی پرده سینماست؛ یک فیلم خانوادگی که در آن چهره های سینمایی بازی می نمایند.

این فیلم را هم باید دید و هم شنید، صابر ابر برترین انتخاب برای نقش اول، بزرگترین چالش یک فیلم ساز

رضا نجاتی، کارگردان فیلم سینمایی بعد از رفتن که اکران آن به تازگی در سینماها آغاز شده، در پاسخ به این سؤال که چرا فاصله آغاز تا اتمام فیلمنامه بعد از رفتن نزدیک به 3سال طول کشیده است، می گوید: نگارش فیلمنامه بعد از رفتن 3سال طول نکشید، بلکه تبدیل شدن فیلمنامه به یک فیلم سینمایی کمی زمان بر بود. آن هم به علت آنکه من یک بار طرح را نوشتم و تبدیل به فیلمنامه کردم، اما آن را کنار گذاشتم تا با منطق بیشتری با اثر برخورد کنم.

تجربه یک دنیای موازی دیگر

وی در ادامه با بیان این مطلب که در این فاصله 2ایده فیلم کوتاه داشتم و علاقه مند بودم مانند دیگر فیلمسازان اثری را خلق کنم. شرح می دهد:تصور می کنم بقای هر فیلمساز، به خلق یک اثر بازمی گردد، یکی از ایده ها را پیگیری کردم که تبدیل به فیلم کوتاه شوفر شد. تصورم این بود که بعد از آن، فیلم بلند بعد از رفتن را می سازم. اما باگذشت زمان به این نتیجه رسیدم که در کارنامه فیلم کوتاهم ساخت یک اثر دیگر ضروری است که باید ساخته گردد، پس به سراغ ساخت ارفاق رفتم. پس از آن احساس کردم که زمان بازگشت به فیلمنامه بلند سینمایی ام است تا سر و شکلی به آن بدهم و آن را بسازم. بازنویسی های متعددی شد تا به بعد از رفتن رسیدیم.نجاتی بعلاوه درباره این موضوع که چرا نگارش فیلمنامه همه آثاری که تا به امروز ساخته، برعهده خودش بوده، می گوید:به جز یک مورد نگارش فیلمنامه همه آثار کوتاهی که تا به امروز ساخته ام، برعهده خودم بوده. اصولا دنیای را در فیلمنامه می سازم که ممکن است مدام تغییری در دنیا قصه، روایت و فیلمنامه ایجاد گردد. این می تواند در دورخوانی با بازیگران و یا حتی تعریف کردن قصه برای آدم های مختلف نیز اتفاق بیفتد. ناگفته نماند که حتی تا لحظه گرفتن یک پلان ممکن است فیلمنامه با تغییراتی روبرو گردد. این کارگردان در ادامه می گوید:معتقدم باید به اثر نگارشی نویسنده احترام گذاشت، پس به سراغ فیلمنامه شخص دیگری نمی روم، چون اگر این اتفاق بیفتد، خروجی با آن چیزی که بوده است، متفاوت خواهد شد و ممکن است باعث ناراحتی نویسنده گردد. پس من یک گام عقب تر می روم و چیزی را انتخاب می کنم که بتوانم تغییر دهم و این چیزی نیست جز فیلمنامه خودم. البته در تجربه های آینده با نویسندگان دیگری کار خواهم کرد، چراکه تجربه ویژه و جذابی است که دنیای دیگری را به موازات با دنیای خودم کارگردانی کنم.

یک فیلم دیالوگ محور

یکی از موضوعات این فیلم دیالوگ محور بودنش است که نجاتی در این باره شرح می دهد:شکلی که برای نگارش فیلمنامه داشتم این بود که این آدم ها هیچ وقت در گذشته با هم صحبت نکرده اند و حرف ها روی هم تلنبار شده و حالا بعد از سال ها فرصتی به وجود آمده است که افراد با هم حرف بزنند، همدیگر را درک نمایند و بشنوند، پیش از آنکه بگویند. پس بار دیالوگی فیلم زیاد می گردد. سعی کردم همان میزان که دیالوگ در فیلم اطلاعاتی را منتقل می نماید به همان میزان با تصویر، فیلم را جلو ببریم.

شخصیت های کامل نماینده نقش اول

این فیلمنامه نویس در پاسخ به این سؤال که چرا شخصیت پدر و مادر آرش و حتی مونا تا انتهای قصه گنگ و ناشناخته باقی می مانند، می گوید:مسئله اصلی فیلم شخصیت آرش است؛ او قصه را پیش می برد و هرچه فیلم جلو می رود، بیشتر گذشته اش را کشف می کنیم. پس علتی نداشت که به دیگر شخصیت ها پرداخته گردد؛ چراکه قرار بود گره های شخصی و شخصیت آرش باز گردد. شخصیت های دیگر کامل نماینده آرش هستند.

شکل گیری یک زبان مشترک با بازیگر

نجاتی در ادامه درباره حضور بازیگران چهره در نخستین اثر سینمایی بلند خود و استفاده از تجربه های آنان نیز می گوید:کارکردن با بازیگران حرفه ای و نام آشنا قطعاً به فیلم اضافه خواهد نمود، اما چیزی که اهمیت دارد رسیدن به زبان مشترک با بازیگران است، چراکه فیلمساز وقتی به عنوان کارگردان به سراغ بازیگر می رود، در پی شکل گیری زبان مشترک با اوست نه صرفاً چهره بودن یا نبودن او. بعلاوه هر قدر بتوانیم با بازیگر روی فیلمنامه که من نام آن را نقشه راه می گذارم، به تفاهم برسیم، خروجی بهتر خواهد بود. قاعدتاً برای من کار با بازیگران از هر شکل و طیفی هیچ زمان چالشی نداشته و قطعاً از تجربه آنها می توانم بهره ببرم.

انتخاب صابر ابر درست بود

این کارگردان در خصوص انتخاب صابر ابر به عنوان بازیگر شخصیت آرش نیز شرح می دهد: درباره شخصیت آرش با بازی صابر ابر نیز به سراغی کسی رفتم که به فراخور قصه به نقشی که نوشته بودم، نزدیک باشد. اگرچه در تعاملات نیز بعضی موارد تغییر می نماید. اینکه گفته می گردد ما با صابر ابر متفاوت روبرو نیستیم، قبول ندارم، چراکه شکل نگاه، دیالوگگویی، اکت ها و... مجموعه مواردی هستند که می توانند بازی را بسازند و این اثر با دیگر آثار او تفاوت دارد. شاید ابتدا این حس را به ما منتقل کند که با صابر ابر متفاوت روبه رو نیستیم، اما در جزئیات به این نتیجه می رسیم که این نقش با دیگر نقش های او تفاوت دارد.

نجاتی در جواب به این سؤال که آیا تصور می نماید ورودش به عرصه ساخت فیلم بلند داستانی در زمان درستی رخ داده یا خیر؟ می گوید: این قضیه حساب و کتاب درستی ندارد. شما نمی توانید بگویید امروز روز درست برای واردشدن به سینمای بلند است یا 6 ماه دیگر زمان مناسب تری است. مهم ترین چالش فیلمساز، کار فیلمسازی است، یعنی اینکه ما به آن مواردی که در فکر داریم، عمل کنیم و به شکل بصری و شنیداری تبدیل کنیم. در این میان ممکن است در تجربه اول فیلمساز پیروز گردد و یا شکست بخورد، البته من معنای آن را درک نمی کنم، چون ممکن است فیلمسازی، فیلمی را دوست نداشته باشد، اما در قلب و روح کارگردان و فیلمساز پیروزیتی بزرگ باشد و یا برعکس. هر آدمی که روزی احساس کند باید فیلمش را بسازد، باید اقدام کند و نباید درگیر محاسبات گردد.

منبع: همشهری آنلاین

به "این فیلم را هم باید دید و هم شنید، صابر ابر برترین انتخاب برای نقش اول، بزرگترین چالش یک فیلم ساز" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "این فیلم را هم باید دید و هم شنید، صابر ابر برترین انتخاب برای نقش اول، بزرگترین چالش یک فیلم ساز"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید