خالقان مهم ترین قهرمانان جهان در کمیک استریپ ها؛ باب کین، استن لی و جک کربی
به گزارش وبلاگ همصحبت، باب کین، استن لی و جک کربی مردانی بودند که با خلاقیت سرانجام ناپذیر و طراحی های جذاب و قصه های شگفت انگیزشان دنیا را تسخیر کردند. بیشتر فیلم هایی که در هزاره سوم رکورد گیشه را شکستند از قصه های این سه نفر تاثیر گرفتند پس منطقی است اگر سراغ خالقان اصلی این آثار برویم. کسانی که موفقیت این فیلم ها مدیون آن هاست نه کارگردان و تهیه کنندگان شان. خالقان مهم ترین کمیک استریپ ها و قهرمانان فیلم های ابرقهرمانی.
این ها مردانی هستند که از دهه چهل به بعد صنعت جدیدی را در آمریکا پایه ریزی کردند. صنعتی که پیش از آن هم وجود داشت اما با خلاقیت این مردان وارد مرحله دیگری شد و تبدیل به یک سرگرمی پول ساز و بخش مهمی از فرهنگ عامه نه فقط یک کشور که کل مردم جهان شد. تعداد کمپانی های منتشرکننده کمیک بوک ها بی شمار است اما اسم دی سی و مارول بیشتر از بقیه به گوش ما خورده است. این دو تا مهم ترین کمپانی های تولیدکننده داستان های ابرقهرمانی هستند که حالا در کار تهیه و تولید فیلم هم وارد شده اند. البته از مدت ها قبل بخش انیمیشن جزو جدایی ناپذیر این کمپانی ها بود. در هر کدام از این شرکت ها در طول این سال ها و دهه ها آدم های زیادی راس کار قرار گرفته اند و سیاست های کمپانی و محصولاتش را تعیین کرده اند. اما اسمی از آن ها باقی نمانده است.
اتفاقا در این یک مورد اشتباه هم نیست. تهیه کنندگان و سرمایه گذاران کمیک بوک ها آدم های مهمی هستند اما تاثیرشان به اندازه طراحان و قصه پردازان نیست. آن هایی که چرخ این صنعت را به گردش درآوردند و هم خودشان ثروتمند شدند و هم میراث شان تا امروز میلیاردها دلار پول تولید کرده و می کند، طراحان اصلی و متفکران قصه های ابرقهرمانی هستند. این سه نفر مهم ترین هایشان هستند: باب کین، جک کربی و استن لی.
باب کین
متولد: اکتبر 1915 در آمریکا
مرگ: نوامبر 1998 (در سن 83 سالگی) در آمریکا
برای کدام کاراکتر شهرت یافته؟ بتمن.
باب کین با اسم اصلی رابرت کان در نیویورک از پدر و مادری به جهان آمد که مهاجرانی از اروپای شرقی بودند. پدرش حکاک بود. مهم ترین نکته کودکی و نوجوانی کین دوران دبیرستانش است. زمانی که با ویل آیزنر همکلاسی بود و بعد تبدیل به دوستان هم شدند. (آیزنر هم بعدها یکی از طراحان مطرح کمیک بوک ها شد که مشهورترین اثرش کمیک سریالی اسپریت بود درباره پلیسی به نام دنی کلت که در یکی از اولین ماموریت هایش از طرف مخالفانش مورد سوءقصد قرار می گیرد و کشته می گردد. بعد از آن در قالب روح (اسپریت) به زمین باز می گردد تا به شکار جانیان و دزدان و کسانی که به او خیانت کردند بپردازد. او این بار با ماسکی سیاه و کلاه و پالتویی بلند ظاهر می گردد.)
سال 1934 کین به عنوان کارآموز انیماتور به استودیوی فیشر می پیوندد. دو سال بعد وارد کار کمیک می گردد. در دهه 30 با کمپانی آیزنر و ایگر همکاری می کند. کمپانی که بعدها با دی سی ادغام می گردد و در دهه 40، یعنی دوران طلایی کمیک ها، یکی از مهم ترین ناشران این داستان های مصور است.
پروفسور دولیتل از سری کمیک های ماجراجویانه و اسکار کفش آدامسی از سری کمیک های کارآگاهی دو تا از کارهای مطرح کین در آن دوره هستند. اوایل سال 1939 کمپانی دی سی پیروز شده سری کمیک های سوپرمن را حسابی میان مردم جا بیاندازد. و حالا دنبال قهرمانان بیشتری بود تا بتواند کمیک های اکشن اش را متنوع تر کند. در جواب فراخوان سردبیرهای مجله، باب کین کاراکتری به نام بتمن (مرد خفاشی) را پیشنهاد داد. کین گفت که در طراحی این قهرمان از شمایل ستاره آن سال های سینمای جهان، داگلاس فربنکس در نقش زورو و طراحی لئوناردو داوینچی از هواپیمایش الهام گرفته بود.
سال 1938 بیل فینگر به کمپانی شخصی نوپای کین پیوسته بود. نویسنده ای خلاق که برای طرح های کین داستان و دیالوگ می نوشت. خود فینگر می گوید: اولین بار که کین از من خواست نقاشی بتمن را ببینم در نگاه اول فکر کردم خب این که شبیه سوپرمن است اما با یک تفاوت. شاید مربوط به کفش ها باشد، یا دستکش ها یا آن ماسک صورت و بعد دیدم که دو بال به او چسبیده اند شبیه بال های یک خفاش و زیر همه این ها آن نشان بتمن بود.
اسم شهری بتمن هم اختراع فینگر بود. او نام بروس وین را پیشنهاد داد و اولین داستان بتمن را نوشت در حالی که کین همزمان روی طراحی هایش کار می کرد. هنوز اولین کمیک بتمن کامل نشده بود که مدیران دی سی پیشنهاد کین را پذیرفتند و با او برای کمیک های بتمن قرارداد امضا کردند. در همان قرارداد ثبت شد که کین تنها کسی است که به صورت رسمی کمپانی این اعتبار را برایش قائل می گردد که به عنوان خالق بتمن شناخته گردد. تا پیش از آن خالقان و طراحان ابرقهرمان ها پشت نام ناشران مخفی می ماندند اما باب کین حالا خودش یک ستاره بود. کین البته معتقد بود بیل فینگر هم به اندازه او در خلق بتمن موثر بوده. فینگر نه تنها داستان های خارق العاده ای برای بتمن نوشته که پیشنهاد موثری هم درباره استایل او داده است: من بتمن را به صورت یک ابرقهرمان هوشیار و گوش به زنگ طراحی کرده بودم و بیل از او یک کارآگاه باهوش ساخت.
کاراکتر بتمن اولین بار در ماه می سال 1939 در شماره 27 کمیک های کارآگاهی منتشر شد و بلافاصله پرفروش و پیروز شد. در طول یک سال کین مجبور شد چند دستیار دیگر استخدام کند چون حالا DC داستان های بتمن بیشتر و بیشتری می خواست. سال 1943 کین کار روی کمیک بوک های بتمن را رها کرد تا به صورت روزانه در روزنامه کمیک استریپ بتمن را منتشر کند.
بتمن در طول زمان کامل تر می شد. تجهیزات مختلف مثل اتومبیل شخصی (بت موبیل) و خیلی چیزهای دیگر به کاراکترش اضافه شد و حتی کین در کنارش پسرکی به نام رابین را هم طراحی کرد تا وردستش باشد. بهار 1940 یکی از مهم ترین شرورهای تاریخ سینما و کمیک بوک ها با همکاری کین و فینگر به جهان آمد: جوکر. او دشمن شماره یک بتمن بود. کین ذهن خلاقی داشت. از همه آدم های دوروبرش و جزییات لباس پوشیدن و چهره و رفتارشان تاثیر می گرفت تا شخصیت های جدید خلق کنند.
تاریخ نویسان کمیک می گویند کت وومن درحقیقت از روی دخترعمه باب کین آفریده شد. سال 1966 کین از دی سی کمیک استعفا داد. در دهه شصت کمیک بوک ها دیگر به اندازه قبل رونق نداشتند. یا حداقل ابرقهرمانان قدیمی در دوران سیاست ورزی و جنگ سرد و مک کارتیسم و کندی به اندازه قبل کار نمی کردند. درنتیجه کمیک بوک های بتمن باب کین باریک و باریک تر شدند و درنهایت بتمن تبدیل به ابرقهرمان فرعی در جهان کمیک شد. کین البته بعد از کار بتمن از طراحی انیمیشن برای تلویزیون هم لذت زیادی برد. سال 1989 کتاب خاطراتش را با عنوان بتمن و من منتشر کرد. کارهای کین در موزه هنرهای معاصر نیویورک و دانشگاه سنت جان نگهداری می گردد. اقتباس های متعددی از کاراکتر بتمن در سینما صورت گرفت که مهم ترین شان مربوط به کریستوفر نولان است. ابرقهرمان باب کین می تواند لقب پیچیده ترین ابرقهرمان را با تاریک ترین گذشته و جهان ممکن بگیرد.
جک کربی
متولد: آگوست 1917 در آمریکا
مرگ: فوریه 1994(در سن 76 سالگی) در آمریکا
برای کدام کاراکتر شهرت یافته؟ کاپیتان آمریکا، چهار شگفت انگیز، هالک، ثور، ایکس من و سیلور سرفر
جک کربی در یک منطقه فقیرنشین حاشیه منهتن متولد و عظیم شد. پدرش کارگر کارخانه بود و جک در نوجوانی همیشه دلش می خواست از آن محله بیرون بزند. عاشق نقاشی بود و دائم دنبال جاهایی می گشت که بیشتر بتواند درباره این هنر اطلاعات کسب کند. نمونه ای عالی از یک هنرمند خودآموخته. دستش در طراحی آن قدر سریع بود که هیچ کس به گرد پایش هم نمی رسید و البته این ماجرا گاهی هم به ضررش تمام می شد از جمله این که در انستیتو Educational Alliance او را نپذیرفتند اما خیلی زود فهمید که این استعداد فوق العاده اش کجا به کار می آید و شروع به کشیدن کارتون برای روزنامه محلی شان کرد.
14 ساله بود که برای یک انستیتوی هنری در بروکلین فرم ثبت نام پر کرد اما حضورش در مدرسه یک هفته بیشتر طول نکشید. به قول خودش از آن مدل دانش آموزانی نبود که مدارس منضبطی مثل این انستیتوی هنری دنبال شان بودند: آن ها دنبال کسانی می گشتند که برای ابد روی یک چیز کار کنند. من نمی خواستم روی هیچ پروژه ای تا ابد وقت بگذارم. قصد داشتم کارهای مختلف انجام بدهم.
کربی سال 1936 به روزنامه سندیکای لینکلن پیوست و خیلی جدی کار روی کمیک استریپ برای روزنامه ها را شروع کرد. تا سال 1939 در همین روزنامه نه چندان مهم به کارش ادامه داد. اسم مستعارش برای کمیک استریپ هایی که در لینکلن می کشید، جک کرتیس بود. بعد از آن در کمپانی فیلمسازی انیمیشن فلیشر استخدام شد. اما خیلی زود از آن جا بیرون زد چون با روحیه اش سازگار نبود. معتقد بودند که آن ها شبیه یک کارخانه هستند و محصولاتی هم که تولید می کنند مثل تولیدات یک کارخانه است. شبیه همان کاری که پدرش زمانی انجام می داد.
همان سال ها بود که صنعت کمیک بوک در آمریکا ناگهان مثل بمب منفجر شده بود. کربی شروع کرد به طراحی کردن و داستان نویسی برای کمپانی ایگر و آیزنر. اولین کمیک بوکی که طراحی کرد یک داستان علمی-تخیلی به نام خاطرات دکتر هیوارد بود. حتی این کمیک بوک را هم با اسم مستعار کرت دیویس چاپ کرد. راستا صعودی و پیروزیت کربی از جایی شروع شد که به روزنامه سندیکای فوکس پیوست. آن جا بود که تصمیم گرفت کمیک بوک های ابرقهرمانی خلق کند و اولین محصولش کاپیتان آمریکا بود.
اولین چاپ کاپیتان آمریکا در همان روزهای اول نایاب شد. و چاپ دوم آن تا میلیون ها نسخه منتشر شد. دوران جنگ بود و این ابرقهرمان ارتشی وطن پرست باب میل مردم. بعد از جنگ و در دهه شصت کربی برای مارول کار می کرد. تصمیم گرفت ابرقهرمانانش را با داستان های علمی-تخیلی که ابتدا کارش را با آن ها شروع کرده بود ترکیب کند و ابرقهرمان های عجیب و غریبی مثل هالک یا ایکس من از دل این ایده بیرون آمدند. تا قبل از آن بیشتر ابرقهرمانان یا خوش تیپ و جذاب بودند یا نقاب به صورت داشتند اما هالک غول سیاه عظیم الجثه ای زشت تر از شرک بود و قهرمانان ایکس من هم در بدن شان معمولا نقص های ترسناکی داشتند مثل پنجه های آهنین ولورین.
دوران اوج کربی در مارول همکاری اش با استن لی، سردبیر و از نویسندگان مهم کمپانی بود. اولین کمیک چهار شگفت انگیز با همکاری این دو نفر خلق شد. کربی که از همان اول روحیه ماجراجویی داشت و دلش می خواست در هنرش پیشرفت کند بعد از مدتی از کار در مارول خسته شد. استن لی خیلی پررنگ تر از او در رسانه ها ظاهر می شد و از طرف دیگر کربی کنترلش را روی آثاری که خلق می کرد از دست داده بود. هانا باربارا (خالق تام و جری) به کربی پیشنهاد کار در حوزه انیمیشن داد و کربی هم پذیرفت. کربی در دهه هشتاد برای کمپانی DC هم کار کرد. میراث او شیوه جدیدی در روایت کمیک بوک ها بود. میراثی که هنوز هم به جا مانده است.
استن لی
متولد: دسامبر 1922 در آمریکا
مرگ: 12 نوامبر 2018 (در سن 95 سالگی در آمریکا)
برای کدام کاراکتر شهرت یافته؟ اسپایدرمن و مرد آهنی و همکاری با جک کربی در بسکمک از کاراکترهایی که او خلق کرد.
قهرمان مورد علاقه استن لی در کودکی ارول فلین بود و فیلم هایی که بازی می کرد. لی عاشق سینما بود و به گفته خودش از فیلم های فلین در کارهایش خیلی الهام گرفته است. خانواده لی وضع مالی خوبی نداشتند و او خیلی زود وارد بازار کار شد. در خیابان روزنامه نیویورک هرالد تریبیون می فروخت و با این حال آن قدر باهوش و زرنگ بود که در شانزده سالگی دبیرستانش را تمام کرد و برای ادامه تحصیل به یک کالج تئاتری رفت.
دایی اش به او کمک کرد تا در مجله پالپ که کمیک استریپ منتشر می کرد به عنوان دستیار استخدام گردد. بیشتر نقش پادوی شرکت را داشت که بعد از مدتی توسط مارول خریداری شد و استن لی به طور رسمی تبدیل به یکی از کارکنان کمپانی مارول شد. سال 1942 وارد ارتش آمریکا شد و به جنگ رفت. بعد از بازگشت از جنگ شرایط کمیک بوک ها هم فرق کرده بود. لی به فراست دریافت که دیگر ابرقهرمانانی مثل سوپرمن یا کاپیتان آمریکا برای مردم خیلی جالب نیستند. آن ها حالا عاشق ابرقهرمان هایی می شدند که ضعف و نقصانی در آن ها وجود داشت.
با این ایده سراغ کربی رفت و با هم هالک و چهار شگفت انگیز را خلق کردند. استن لی کاراکترهای ناتورالیستی و پیچیده را وارد جهان ساده و سرگرم کننده کامیک بوک ها کرد. این مهم ترین دستاورد او بود. جدا از آن او توانست انقلابی در کمیک بوک ها به پا کند و ساختار روایت را طوری می چید که تعاملی بین خواننده ها و خالقان کمیک ها برقرار می شد. در دهه 60 استن لی همه کاره مارول بود. شیوه مدیریتی اش بر پایه طوفان مغزها بود. او هنرمندان و طراحان و قصه نویسان را جمع می کرد و جلسات متعددی می گذاشت تا در مورد یک کمیک بوک و ابرقهرمان جدید به نتیجه برسند. شاید استن لی به اندازه باب کین یا جک کربی در طراحی ذهن خلاقی نداشت اما در مدیریت آدم شگفت انگیزی بود. در حقیقت جهان کمیک بوک ها به استن لی بیش از هر خالق دیگری مدیون است. استن لی در تمام فیلم هایی که از روی کتاب های کمیک او ساخته شده، در نقش های بسیار کوتاه بازی کرده است.
منبع: دیجیکالا مگ